نویسنده: دکتر سلمان قادری؛ مددکار اجتماعی و جامعه شناس
صنعت کار کودک و به تعبیر بهتر صنعت کودکان کار دارای دلایل، ابعاد، آثار و پیامدهایی است که در ادامه یادداشت قبلی به تفصیل به آن پرداخته می شود. بخش دوم این یادداشت را با طرح این پرسش آغاز می کنم که چرا رویکرد «ساماندهی و جمع آوری کودکان از سطح خیابان» در بین سیاستگزاران اجتماعی و مدیران قابل پذیرش تر از سایر رویکردها یا ادعاهاست و همراهی مدیران سازمان هایی نظیر فرمانداری و وزارت کشور را با خود به همراه داشته است؟ پاسخ به این پرسش می تواند بخش از دلایل موفقیت این رویکرد در کسب بودجه و اجرای طرح را نشان دهد.
دلیل نخست به توضیح شرایط یا وضعیت کودکان کار و خیابان بر می گردد. موافقان طرح جمع آوری کودکان کار و خیابان استدلال می کنند که حضور کودکان در خیابان مضر است و اثرات جسمی، روانی، خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی متعددی برای آنها در پی دارد. این افراد استدلال می کنند که مهمترین راهکار برای حذف کار کودک، نگهداری آنها در مراکز و جمع کردن از سطح خیابان است. آنها برای اقناع افکار عمومی از روش هایی نظیر ساخت فیلم های کوتاه، انتشار جملات کوتاه در فضای مجازی، مصاحبه و بیان دلایل و مستندات علمی و مقالات منتشر شده استفاده می نمایند. هدف آنها از این اقدام بحرانی نشان دادن وضعیت کودکان و ضرورت رسیدگی به موقع و فوری به وضعیت آنهاست.( اما در خصوص چرایی فوری بودن اقدام نیز در یادداشت های آتی توضیحاتی ارایه خواهد شد). در حالیکه چنانچه شرایط کار کودکان خیابان بحرانی توصیف نگردیده و اهمیت کار کودکان برای تامین معیشت خانواده و رهایی خانواده از فقر مزمن برجسته شود احتمالاً تاثیر زیادی بر تجدید نظر در اجرای طرح جمع کردن کودکان خواهد شد. شاید در چنین شرایطی رویکردهای کاهش آسیب اولویت بیشتری داشته باشند.
دلیل دوم بر برساخت یکی از راهبردهای ادعاسازی تحت عنوان «ساختن غیر اخلاقیات مناقشه برانگیز» بر می گردد. منظور از این اصطلاح این است که در صنعت کودکان کار و خیابان از واژه هایی نظیر «توانمندسازی» ، « نان آوران کوچک»، « حمایت های اجتماعی» و … استفاده می شود. در طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان از اصطلاح « حمایت اجتماعی از کودکان کار و خیابان» استفاده شده است؛ به عبارت دیگر از اصطلاح «حمایت اجتماعی» به منظور متقاعد ساختن مردم، کارشناسان و مدیران جهت اجرای طرح استفاده گردید. مجریان طرح بر این باورند که شرایط ویژه ای پیرامون کودکان وجود دارد و شرایط حضور آنها در خیابان نامناسب و غیر قابل قبول است، لذا به منظور کاهش آسیب، مدعی حمایت اجتماعی از این کودکان هستند. قدرت اصطلاح حمایت اجتماعی بسیار زیاد است و می تواند بسیاری از افراد را متقاعد به حمایت از اجرای طرح و همراهی با آن نماید. سمن های فعال در حوزه کودکان کار و خیابان به صورت مستمر در حال ساخت اصطلاحاتی هستند که بتوانند به منظور رسیدن به اهداف سازمانی از اصطلاحات یاد شده به منظور پیروزی در رقابت با یکدیگر استفاده نمایند.
دلیل سوم ادعاهای موفق طرح ساماندهی کودکان کار استفاده از «اخلاقیات انسانی نظیر درد و رنج کودکان کار به دلیل حضور طولانی و طاقت فرسا در خیابان» است. آنها به صورت دایم از درد و رنج این کودکان سخن می گویند و حضور این کودکان را در خیابان تعرض به اخلاقیات انسانی و مغایر ارزش های ملی و دینی به حساب می آورند. آنها ادعا می کنند که این کودکان باید درس بخوانند و مجبور به کار و حضور در خیابان نیستند، لذا یکی از راههای حضور آنها در مدرسه جلوگیری از فعالیت های کاری است. در حالیکه به این سوال پاسخ دقیقی داده نمی شود که بسیاری از آنها نان آور خانواده بوده و در صورت حذف کارشان کل سیستم خانواده با بحران و چالش مواجه می شود.
دلیل چهارم به موضوعی تحت عنوان «پیامدهای راه حل ها» بر می گردد. بسیاری از راه حل ها بر اساس اینکه چه کسانی از آن نفع می برند و یا ضرر می کنند در رقابت اند؛ به عنوان مثال به سختی می توان همه ذینفعان حوزه کودکان کار و خیابان ( سمن های فعال ) را دور یک میز جمع نمود، زیرا هر یک از آنها تلقی خاصی از مسئله کودکان کار و خیابان دارند. هر یک از این تلقی ها بر مبنای منافع خاص آن سمن متفاوت است؛ به عبارت دیگر به تعداد سمن ها راه حل وجود دارد. شبکه یاری کودک که متشکل از سمن های فعال حوزه کودکان کار است فاقد استراتژی و سیاست واحد در قبال کار کودکان است. هر یک از آنها با توجه به شرایط خاص شان دیدگاه ویژه ای دارند که در درجه نخست تامین کننده منافع خاص سازمانی آنهاست. در چنین شرایطی منافع کودکان کار در اولویت چندم قرار می گیرد. هر یک از آنها مدعی اشتباه بودن راه حل دیگری و درست بودن راه حل خود است. به این ترتیب شاهد یک دیدگاه یکپارچه پیرامون اتخاذ بهترین روش با هدف حمایت از کودکان کار و خیابان نیستیم. در طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان بسیاری از سمن ها از اجرای این طرح انتقاد داشتند. زیرا هر یک از آنها در رقابت با هم قرار داشته و به شکلی به دنبال تامین منافع خاص خودشان بوده و تلقی جداگانه ای از اجرای این طرح داشتند. با این وجود افراد وسمن هایی که منافع آنها تامین می شد در اجرای طرح مشارکت دارند.
دلیل پنجم به رقابت سازمان های فعال در حوزه کودکان کار بر سر زمان، انرژی و پول بر می گردد. بسیاری از این سمن ها مدعی اند که راه حل آنها برای حل مسئله کار کودک نسبت به سایر سمن ها موفق تر است. هدف آنها از طرح این ادعا کسب پول و قدرت بیشتر است. آنها مدعی اند که راه حل شان سازنده تر از سایر راه حل هاست و لذا سعی می کنند که مدیران و سیاستگزاران را با خود همراه می کنند تا بودجه های مورد نیاز را برای اهداف خود تامین نمایند؛ به عنوان مثال در طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان سمن های مشارکت کننده ادعا کرده اند که ساماندهی و انتقال کودکان به مراکز نگهداری در مقایسه با سایر روش ها موثر تر است. به همین دلیل توانستند که مدیران و سیاستگزاران را متقاعد به اجرای طرح نمایند.
علاوه بر دلایل فوق، در صنعت کودکان کار و خیابان از مجموعه ای از استراتژی ها نیز استفاده می شود که در بخش سوم یادداشت به آن پرداخته می شود.